هر لحظه ،خیال
بر سنگ فرشِ مسافت های ظلمت
پرسه می زند...
تا بیابد دایره ی دل هجرانی ات
بگو
در کدام مکان مانده است
که ضربه می زند هر چه
انگشت خسته
بر صفحه کلید پیوسته ،
نوری نمایان نمی شود؟
خشکید نگاه از
جلوه های یکسان این خاکستر...
بگو
میراث کدام شعله ای
واز تبار کدام آغوش سردی که
چشمهایت هنوز
به خلوتگاه بی نشان باز است؟...
نوشته شیلا چابلی
۱۳۹۱/۱۱/۱۹
سلام خانم چابلی عزیز
سپاسگزارم ازمحبت وحضورگرم سرکار
حقیقت چندروزی تهران بودم وهمچنین گرفتارکه سعادت حضورنداشتم
درمورد غیبتهایم باورکنید شیلا جان گاهی دست کارمیکند اما دل کارنمیکند.بارها سایت بازکردم چیزی ارسال کنم ولی بازهم پشیمان شدم وبستم .بعضی اوقات ازبعضی تعصبات وحرکات خسته میشم .یکی ناراحت است چرا فلان کس براش کامنت نگذاشته .اون یکی چرا رای ندادند. دیگری چرا فلان شده
باورکنید نمیدونم این اشعارچی است که بعضی این همه حساسیت دارند. تازه اگر توجه کنید اکثرکسانی که کامنت میگذارند نه شعررا خواندند ونه معنی شعررا فهمیدند.عادت شده بنویسند یا زیبا بود یا غمگین ویا یک شاخه گل بگذارند
با این حال چه تعصبی باید باشد که انسان فکرش مشغول این جریانات پوچ بکندبا این همه گرفتاریهای اجتماعی وروز انه که همه دارند
دیشب پیامتون خواندم ولی مهمان داشتم نشد عرض ادب کنم امروز هم برای ارسال چرت وپرتی دودل هستم تا ببینم چی پیش میاد
بازهم ممنون بیادم بودید وبه این بهانه سعادت خواندنتان داشتم
روزتان خوش
سلام وعرض ادب واحترام عموی مهربانم
خوشحالم قابل دونستید
متاسفانه ما ایرانی ها عادت داریم همیشه خود را درگیر مسایل پیش پا افتاده کنیم شاید نوعی سرگرمی ست ولی باور کنید من هم از سایت بخاطر این مسایلش گاهی دلگیرم و دلم می خواد دور باشم.
ممنون که هستید ویاد ماهم
سلام
به دلم خیلی زیبا نشست..............
دلگیرم از ترنم نگاه باران اما چتربر نمیدارم.....
سلام
فقط زیبا و بس
سلام خانم چابلی
خوبید؟
وبلاگ قشنگی دارید...خیلی زیبا و شاعرانه بود دلنوشته های شما
اتفاقی میهمان شما شدم...سپاس
سلام خواهرشاعرم شیلاخانم گرامی
به واقع محوتماشای تصویرفوق العاده ی ساحل بودم که امواج
اشعارتان تاعمق دریایی ازرویا غرقم نمود - لذت بردم ازاین وبلاگ و
محتویات آن که همه دوست داشتنی بود- احسنت شاعر